زندگي فرصت بس کوتاهيست
تا بدانيم که مرگ آخرين نقطه پرواز پرستو ها نيست
مرگ هم حادثه است
مثل افتادن برگ
که بدانيم پس از خواب زمستاني خاک
نفس سبز بهاري جاريست

                 

 

هرچه از روشنی و سرخی داریم ، برداریم 

در کنار هم نشینیم و بگذاریم

که دوستی ها

سدی باشد در برابر تاریکی ها

نسیم و شاد باشیم و بگویم و بخندیم

بگذاریم هرچه تاریکی است

هرچه سرما و خستگی است

تا سحر از وجود مان رخت بر بندد

تا صبح شب یلدا بیداری را پاس داریم و

سرخی انار را اسلحه ای سازیم

برای نبرد با ظلمت

تا صبح راهی دراز است

یلدارا به پاس فرصت کوتاه با هم بودن و شاد بودن شکر می گویم شادی همه ی شما را آرزو مندم

یلدا میمون باد

میتونید برای اینکه بدونید یلدا اصلاً چیه تشریف ببرید ادامه مطلب

ادامه نوشته

زرنگی پیر زن

جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است.
پیرزن گفت: اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد

جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد.

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد

جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.

احمد شاملو

انگیزه ی عبادت

عبادت بر سه نوع است :
1-عبادت بردگان یا عبادت از روی ترس ( مرگ و قبر و دوزخ و... )
2-عبادت مزدوران یا عبادت از روی طمع مزد و پاداش ( بهشت و حوری و ... )
3-عبادت آزادگان یا عبادت از روی " عشق الهی "

نوع عبادت و خواسته هرکسی بستگی به میزان درک و فهم او از خدا دارد و همان گونه که یک بچه آبنبات چوبی را به دنیایی از آگاهی ها و کمالات ترجیح می دهد ممکن است کسی هم حوری را بر عشق الهی ترجیح دهد . در عرفان ، عبادت از روی عشق الهی مورد نظر است.
تذکرة الاولیاء : " خداوندا اگر تو را از بیم دوزخ می پرستم در دوزخم بسوز و اگر به امید بهشت می پرستم  بر من حرام گردان و اگر برای تو ، تو را می پرستم جمال باقی دریغ مدار "
در این باره بیان بسیار زیبا و شکوهمندی از حضرت علی ( ع ) نقل شده است که در ضمن مناجاتی چنین می فرماید : " تو را نه از بیم دوزخ می پرستم و نه به طمع بهشت بلکه چون شایسته پرستشی می پرستمت "

چه کسی مراقب ماست؟

این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده است.شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به  پایش کوفته شده است.دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد تعجب کرد. این میخ ۱۰ سال پیش هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!!
چه اتفاقی افتاده ؟
مارمولک ۱۰ سال در چنین موقعیتی زنده مونده!!! در یک قسمت تاریک بدون حرکت.
چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است.
متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد.
تو این مدت چکار می کرده؟ چگونه و چی می خورده؟
همان طور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر با غذایی در دهانش ظاهر شد!!!
مرد شدیداً منقلب شد.... ؛    " 10 سال مراقبت"

"به راستی چه کسی این چنین مراقب ماست ؟"

یاد اسطوره ایثار و فداکاری گرامی باد

پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
گفتند: قاضریه و گفتند: نینواست

دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح
آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست!

توفان وزید از وسط دشت، ناگهان
افتاد پرده دید سرش روی نیزه‌هاست

زخمی‌تر از مسیح در آن روشنان خون
روی صلیب دید سر از پیکرش جداست

توفان وزید، قافله را برد با خودش
شمشیر بود و حنجره و... دید در مناست

باران تیر بود که می‌آمد از کمان
بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست

افتاد پرده... دید به تاراج آمده‌ست
مردی که فکر غارت انگشتر و عباست
.........
برگشت اسب از لب گودال قتلگاه
افتاد پرده دید... که در آسمان عزاست

                                                                           سراینده: مریم سقلاطونی

سی نصیحت مهم زرتشت


آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر
قبل از جواب دادن فکر کن
هیچکس را تمسخر مکن
نه به راست و نه به دروغ قسم مخور
خود برای خود، زن انتخاب کن
به شرر و دشمنی کسی راضی مشو
تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما
کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
 فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
 بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
 سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
 با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی
 راستگو باش تا استقامت داشته باشی
 متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
 دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
 معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
 دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی
 مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی
 سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
روح خود را به خشم و کین آلوده مساز
 هرگز ترشرو و بدخو مباش
 در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند
 اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده
 دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین
 چالاک باش تا هوشیار باشی
سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی
 اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری
 با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد
مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند